میلان، 17 ژانویه 2016
توسط لوک لیچ
صومعههای باستانی سردی که این نمایش در آنها ارائه میشد، بهویژه با لایهای ضخیم از برگهای پاییزی معطر و معطر هوموس فرش شده بودند - فامیگلیا میسونی باید آنها را در کریسمس در انبار نگهداری میکرده باشد. وقتی باد وزید، آنها در ابری گیجانگیز، زیبا و بیقرار پرتاب شدند. ابری سرگیجه بر فراز این مجموعه نیز آویزان بود. روایتی تعیین کننده درباره یک ستاره راک که برای یافتن خود به منطقه هندی هیمالیا در لاداخ سفر می کند. اوم
با صرف 30 ثانیه در جستجوی لاداخ، این درست است که به نظر می رسد داستان رنگ به طور صادقانه از مناظر آن مطلع شده است. آسمانهای آبی بیپایان، مزارع گندم سپید شده از نور خورشید، دریاچههای فیروزهای درخشان که در قاب کوههای سر به فلک کشیدهاند، غروبهای ذوبکنندهی خورشید. . . همه اینها به صورت بافتنی در اینجا نوشته شده است. اما نشانهای که نشان میدهد این یک پیشنهاد کامل برای کمد لباس است، اکسسوریای بود که در نگاه اول به دست آمد، یک کت و شلوار. تنها چیزی که مردی که کت و شلوار در دست دارد به دنبال یافتن شغل یا اقدامی در مراسم عروسی است. علیرغم اینکه این موسیقی در حال و هوای میسونی قرار داشت، این یک نمونه کار با چشمان روشن از روانگردان بافتنی پوشیدنی بود. کت و شلوار بافتنی دستکش، انعطاف پذیر در لمس و رنگی ایستا روی چشم وجود داشت. لباسهای ورزشی آلپاین با لحافهای دایرهای مدور، و تعدادی پیمینو و پارکهای کالیدوسکوپ وجود داشت.
نقطه مقابل ساده توسط ژاکت های جیر دنباله دار و شلوارهای کاربردی ارائه شده است. بله، جلیقههای سکهای و لبهدار اشارهای به لداخ دوردست بود، اما لداخ هدف این مجموعه میسونی نبود - و نه هیچکدام از آنها. اگر شما یک بوهمی ثروتمند با چشمی به راحتی و رنگ و حس فردی قوی هستید، پس در این راه قدم بردارید، زیرا به قله رسیده اید.